گفتگو با فرامرز ولی زاده باسابقه ترین خبرنگار فومن
علی ولیزاده که در فومن همه او را با نام فرامرز می شناسند کار در حوزه کتاب ، لوازم التحریر و مطبوعات را ۵۰ سال قبل از کتاب فروشی دلخوش، شروع کرده است و از ابتدای دهه ۶۰ در مکان فعلی مشغول به نمایندگی و توزیع مشهورترین نشریات ایران و گیلاناست.
از نمایندگی و فروش روزنامه های کیهان و اطلاعات تا روزنامه های دیگر و هفته نامه ها و مجلات ،در کنار فروش کتاب و لوازم التحریر،همراه با سه دوره نمایندگی مردم شهر در شورای اسلامی شهر فومن و سابقه بیش از ۳۰ ساله ریاست اتاق اصناف و امور صنفیرا در کارنامه خود دارد.دهه ۷۰ روزنامه ای تیتر زده بود (علی ولیزاده یک دست و چند هندوانه) آری او هنوز مصداق بارز ضرب المثل یک دست و چند هندوانه است.اگر فقط ۱۰ دقیقه در مغازه وی توقف کنید متوجه تلاش خستگی ناپذیر او خواهید شد.
عصر داغ تابستانی و مرداد ماهی ۱۴۰۴که به اتفاق دوستان برای شرکت در برنامه تجلیل از خبرنگاران به مناسبت ۱۷ مرداد به همراه او به قلعه رودخان می رفتیم فرصت را غنیمت یافتیم و سوال و جواب کردیم . متنی پیاده شد و مصاحبه ای تنظیم گردید که خدمت خوانندگان گرامی عرضه می گردد.
کار مطبوعاتی را از چه سالی و با کدام روزنامه شروع کردید ؟
سال ۱۳۵۴ نمایندگی روزنامه کیهان را گرفتم که قبل آن در فومننماینده ثابت نداشت. گاهی سید جلیل گشتی (بزاز) گاهی هم آقای محبی (مدیر داروخانه وجدان) کار فروش آن را بر عهده می گرفتند.در ادامه سال ۱۳۵۸به سفارش آقای حسن مستجیری نماینده وقت اطلاعات در فومن پیش آقای بهبودی سرپرستی اطلاعات استان رفتم و اقدام به دریافت نمایندگی اطلاعات در فومن کردم.
شرایط کار مطبوعاتی در آن دوران چگونه بود؟
البته با توجه به شرایط کشور که ملتهب بود ورود به این حوزه ریسک بالایی داشت و من که تازه سربازی را تمام کرده بودم با علاقه و انرژی جوانی این ریسک را پذیرفتم و وارد این کار را شدم و شروع کار من هم با مرحوم حسن دلخوش نماینده مردم فومن در مجلس شورای ملی بود که البته ۱۷ سال در مغازه معروف وی شاگردی و کار کردم.تا اینکه در سال ۶۳ مکان فعلی را خریداری و در آن مشغول هستم.
با توجه به فقر وسایل ارتباطی اخبار چگونه به شما می رسید و شما چگونه اخبار را به روزنامه می رساندید؟
امکانات اصلا وجود نداشت.ضبط خبرنگاری در اختیار ما نبود.یک دوربین به من داده بودند و آقای علی کوچکی عکاس ما بود و که نگاتیو عکس ها را در عکاسی ونوس یا افشین چاپ می کردیم و برای روزنامه می فرستادم.خیلی جاها باید پیاده می رفتم یا حتی شب می ماندم . مثلا به یاد دارم زمانی برای تهیه گزارش یک هفته در ماسوله ماندم.
گزارش یا خبر را با تلفن انتقال می دادم گاهی حتی به روستای نفوت می رفتم که تلفن مغناطیسی داشت.برخی جاها مثل ماسوله دوستانی داشتم که به سختی مثلا توسط رانندگان برایم پیغام می فرستادند که آنجا اتفاقی افتاده و من خود را می رساندم و خبر یا گزارش تهیه می کردم.
از ادامه کار با کیهان و نشریات دیگر بگوئید.
بعد از گرفتن نمایندگی اطلاعات با کیهان کار نکردم.نمایندگی آن را مرحوم اسماعیل دلخوش گرفت که در همسایگی هم و بدون مشکلی کار کردیم که با فوت ایشان چند سال هم توسط پسرش مجید دلخوش ادامه پیدا کرد که بعد ها نمایندگی کیهان هم به بنده واگذار شد و در ادامه بعد از جنگ و اواخر دهه ۶۰ کم کم تعداد مطبوعات افزایش پیدا کرد مثلا روز نامه همشهری و قبل آن آیندگان و کمی بعد روزنامه های ایران و سلام و همچنین هفته نامه های ورزشی و استانی از راه رسیدند و تا اینجای کار که نمایندگی و فروش بیش از۳۰ نشریه را برعهده دارم که در بین آنها فقط ۱۴ روزنامه وجود دارد.
آیا در شهر فومن رقابتی هم بود ؟
کلا که بین دو روزنامه معروف ایران رقابت وجود داشت و اگر ما اخبار را دیرتر می فرستادیم حتی جریمه می شدیم.در فومن برخی دنبال اخذ نمایندگی رفتند اما موفق نبودند.روزی که برای زیارت در مشهد مقدس بودم هنگام وضو گرفتن داخل حرم اتفاقی مرحوم کیومرث صابری فومنی (گل آقا) را دیدم که به من گفت عده ای دنبال دریافت نمایندگی اطلاعات در فومن هستند که مدیران روزنامه با توجه به حضور و کار موفق شما مخالفت کرده اند.یا شنیدم شخصی پیشنهاد داده بود هزینه شش ماه روزنامه همشهری را پیش پیش بپردازد و نمایندگی آن را بگیرد. من بالا خدا و پایین مردم را داشته ام و کار کرده ام تا اینجای کار هم سرپامانده و ادامه داده ام و خدا را شکر می کنم.
در فومن بیشتر چه اخباری را پوشش می دادید؟
در طول هفته حتماً خبری از منطقه که در روزنامه چاپ بشود داشتم. نمازجمعه یکی از جاهایی بود که هر هفته باید گزارش می گرفتم ضبط می کردم و بلاخره خبری در می آوردم که کار وقت گیری بود و خاطره ای هم از نماز جمعه دارم اینکه آیت الله غروری امام جمعه وقت فومن یک واژه ای گفت که من متوجه معنی آن نشدمکلی دنبالش گشتم تا اینکه پدر من که ترک بود به من گفت«قارپاس بازی» در زبان ترکی به معنی کاغذ بازی است.
اخباری که به یاد دارم سر و صدا به پا کرد. اختراع توربین تولید برقآبی در رودخانه توسط آقای عیسی همدمی بود که رئوفی تیتر زد «علف باید به دهن بزی شیرین بیاد» یا صید ماهی ۲ متری ماهی اسبله توسط آقای بهاری، اختراع تفنگ بادی و یکی دیگر از خبرهایی که مورد توجه قرار گرفت بازدید شهید افتخاری نماینده دوره سوم فومن و شفت در مجلس شورای اسلامی از روستاهای محروم بالادست ماسوله بود ،همان جاده معروف ماسوله به ماجلان که این روزها هم سروصدا به پا کرده بود.
فروش روزنامه چه مقدار بود و کدام نشریات استقبال بیشتری داشتند؟
اطلاعات فروش بالایی داشت. مثلا فروش اطلاعات معمولا ۳۰۰ یا گاهی حتی به ۴۰۰ نسخه هم می رسید . حدود ۵۰ نفر هم مشترک داشتیم که ابتدا شخصاً و بعد ها با کمک دیگران روزنامه را به درب منازل یا اداره ها می رساندم. مجلات سیاه و سفید،زن روز، اطلاعات هفتگی و جوانان امروز هم استقبال خوبی داشتند.
از درآمد خبر نویسی بگوئید یا اینکه این کار چقدر عایدی داشت؟
کار فقط دلی بود. خبرنویسی یا تهیه گزارش تقریباً هیچ عایدی نداشت. گاهی جلسه ای بود و دعوتی و نهاری ،شاید هم هدیه ای می دادند.اما از محل فروش روزنامه درآمد داشتیم.
اگر بخواهیم آزادی بیان را در دهه های ۶۰و۷۰ با امروز مقایسه کنیم کدام دوره را بهتر می بینید؟
قطعا آزادی بیان و اختیار عمل خبرنگاران امروزه بیشتر است.سطح آگاهی مردم و مسئولین و در نتیجه ظرفیت جامعه افزایش پیدا کرده و این امر مهمی است که فضای کار را راحت تر اما پیچیده تر کرده است.
از حاشیه های روزنامه نگاری در فومن می پرسیم و اینکه مخالفت ها و شکایت هایی هم بوده است؟
بله حاشیه زیاد داشته ام. انتشار برخی اخبار به مذاق برخی هاخوش نمی آمد. سنگ اندازی وجود داشت. شکایت هم داشته ام و به دادگاه رفته ام . البته چون مستند کار کرده بودم تبرئه شده ام.از خاطرات ناخوشایندی که هنوز اذیت کننده هستند آئین افتتاح مخابرات در روستای زیده بود که زمین آن را مرحوم خارابی اهداء کرده بود و با سخنرانی ابوالشهداء اسحق ادبی افتتاح شد اما اجازه انتشار خبر آن داده نشد. یا از مجلسی در مسجد بالا محله عکس و فیلم تهیه کردم که متاسفانه عده ای از همان افراد معروف مسجد که هیچ مسئولیت رسمی هم نداشتند دوربین را به زور از منگرفتند و خاطره دیگر هم خبر قاچاق چوب بود که عده ای با نام یک شرکت معتبر در جاده ماسوله به جنگل دست درازی می کردند و چوب را تا کنار جاده حمل و لای گِل پنهان می کردند و شبانه انتقال می دادند کلی برای من دردسر ایجاد کرد و یک خاطره تلخ و شیرین هم اینکه در سر پل چوبی گازرودبار(محل فعلی پل نماز)یک اسب باعث شد که با خورجین روزنامه داخل آب پرت بشوم .
در مورد خبرنگاری امروزی و فضای مجازی چه نظری دارید ؟
امروزه اطلاع رسانی بیشتر شده گرچه سوء استفاده هایی هم وجود دارد.الان امکانات برای ثبت وقایع و تبدیل آنها به خبر فراهم است این یک فرصت است که البته برخی ها آن را به بیراهه برده اند. تعداد زیاد خبرگزاری ها و پایگاهها و کانال ها را را آفت می دانم که باید مدیریت بهتری صورت بگیرد.
: به خبرنگاران جوان چه توصیه هایی دارید؟
خبرنگاران جوان اگر قوی عمل بکنند هم برای خودشان مفید خواهد بود هم در پیشرفت کشور می تواند موثر باشد.از حاشیه ها بپرهیزند و اینکه به نظر من اگر خبرنگاران تخصصی کاربکنند موفق تر خواهند بود اخلاق حرفه ای و رعایت مصالح خانواده ها را سرلوحه کار خود قرار بدهند و اینکه الان خبرنگاران حداقل سالانه برنامه تقدیر دارند همین در قیاس با گذشته یک قدم به جلو است.چون در گذشته اصلا هیچ برنامه ای برای تکریم خبرنگاران وجود نداشت.
با توجه به اینکه ۴ دی فومن دو هفته قبل سن ۲۱ سالگی را پشت سر گذاشت علل موفقیت و ماندگاری آن را چه می دانید؟
در دو دهه اخیر نشریات زیادی در سطح استان و شهرستان منتشر شده اند اما خیلی ها دوام نیاوردند .علت دوام و ماندگاری ۴دی این است که واقعیت نویسی دارد با کسی تعارف ندارد .حرف مردم را می زند در واقع صدای رسای مردم فومن و شفت است و این رسالت خود را در این دو دهه فراموش نکرده است.
: و از تجربه شورای شهر و سایر فعالیت هایی که داشته اید بگوئید.
گرچه در دوره اول شورا به دلایل واهی رد صلاحیت شدم . اما از دوره دوم که با کمک مرحوم حجه الاسلام شفیعی نماینده وقت فومن و شفت موفق به دریافت تاییده صلاحیت و با اعتماد مردم خوب شهر فومن وارد شورا شدم تا پایان دوره چهارم ، یعنی سه دوره و به دلیل اینکه شورای چهارم شش ساله بود در مجموع ۱۴ سال در شورای شهر بودم که ۷ سال آن ریاست شورای شهر فومن را بر عهده داشتم.در ضمن بیش از ۳۰ سال ریاست اتاق اصناف و امور صنفیفومن را هم بر عهده داشته ام .
و البته حاصل این همه کار یک مغازه و یک خانه بود که آن خانه را هم به دلایلی الان ندارم و مستاجر هستم. هیچ امتیازی نگرفته ام مثلا زمین یا مجوزی که به اموال من اضافه بکند. همین که احترام مردم شهر را دارم راضی بوده و شکرگذار خداوند هستم.
: علل عقب ماندن فومن را چه می دانید؟
به نظر من مدیریت غیر بومی مهمترین عامل عقب افتادن فومن در مسیر توسعه است.گرچه برخی فومنی ها که اینجا دارای پست بوده اند خیلی خوب عمل نکرده اند اما در مجموع معتقد هستم که مدیریت بومی موفق تر و موثر تر است. البته دخالت ها هم زیاد بوده و هست و در برخی مواقع کارهای خوبی را که کلید خورده بودند به تعطیلی کشانده است.
از شهرداران بعد انقلاب و شش دوره شورا کدام شهردار و شورا را موفق تر ارزیابی می کنید؟
با احمد رمضانی خوب کار کردیم آن هم با حداقل اعتبارات، مثلا در آن سالها بودجه شهرداری با حدود ۷۰۰ میلیون تومان بسته می شد. کمربندی شهید شکوری از یادگارهای وی است. سپس احمد قدیمی گرچه به دلیل دخالت شورای وقت، میدان عمل و فرصت زیادی برای کار پیدا نکرد و مهندس عباسقلی زاده که فکر بازی داشت و شهردار حرفه ای بود.اما در مورد شوراهای مختلف اجازه بدهید خیلی مقایسه نداشته باشیم اما می بینم که شورای ششم و شهردار فعلی فعالیت های خوبی در دست اقدام دارند.
و در انتها اگر حرفی یا سفارشی دارید بفرمائید.
ضمن تشکر از شما و همکارانتان در هفته نامه ماندگار ۴ دی که به فکر بنده بودید و زحمت این مصاحبه را متحمل شدید با عرض تبریک روز خبرنگار خدمت شما و همه خبرنگاران تقاضا دارم که هم مسئولان و هم فعالان رسانه ای به فکر پیشکسوتان باشند و با نادیده گرفتن ما در مراسم مختلف و دورهمی ها موجبات دلسردی ما را فراهم نکنند.
با آرزوی طول عمر و سلامتی برای پیشکسوت مطبوعات در فومن
تنظیم گزارش: علی علیزاده ازبری
صبح فومن
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید